رمان

این وبلاگ به سایت بزرگ www.roman.civ منتقل شده است

پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:,

:: 8:55 :: نويسنده : مرتضی سلیم خانیان

این وبلاگ به سایت بزرگ www.roman.civ منتقل شده است

پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:,

:: 8:55 :: نويسنده : مرتضی سلیم خانیان

این وبلاگ به سایت بزرگ www.roman.civ منتقل شده است

پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:,

:: 8:51 :: نويسنده : مرتضی سلیم خانیان

این وبلاگ به سایت بزرگ www.roman.civ منتقل شده است

فصل ۴۳ و ۴۴و ۴۵ رمان عطر نفس های تو

پنج شنبه 3 آذر 1390برچسب:رمان عاشقانه ,داستان عاشقانه,رمان,رمانتیک,عشقولانه,داستان های عشق و عاشقی, رمان ادریس, رمان ایرانی,

:: 11:28 :: نويسنده : مرتضی سلیم خانیان

اینم آخریش ولی اگه بخوای بخونی باید عضو بشی نظر فراموش نشه فصل ۴۳ و ۴۴و ۴۵ رمان عطر نفس های تو روز های تابستان به پایان رسید و کم کم زمان رفتنم نزدیک می شد . دیگر با همه کس و همه چیز ٬ با خطرات جوانی ام و با عشق بی فرجام ماکان بدرود می گفتم .

ادامه مطلب ...

فصل ۴۱ و ۴۲ رمان عطر نفس های تو

پنج شنبه 3 آذر 1390برچسب:رمان عاشقانه ,داستان عاشقانه,رمان,رمانتیک,عشقولانه,داستان های عشق و عاشقی, رمان ادریس, رمان ایرانی,

:: 11:2 :: نويسنده : مرتضی سلیم خانیان

نظر فراموش نشه فصل ۴۱ و ۴۲ رمان عطر نفس های تو اما فردا قبل از هر چیز باید حسابم را با پژوهش تسویه کنم . با این که تدریس را دوست دارم ولی دیگر جایز نیست لحظه ای در آن آموزشگاه کار کنم .

ادامه مطلب ...

فصل ۲-۴۰ و ۱-۴۰ و ۳۹ رمان عطر نفس های تو

پنج شنبه 3 آذر 1390برچسب:رمان عاشقانه ,داستان عاشقانه,رمان,رمانتیک,عشقولانه,داستان های عشق و عاشقی, رمان ادریس, رمان ایرانی,

:: 11:1 :: نويسنده : مرتضی سلیم خانیان

نظر فراموش نشه فصل ۲-۴۰ و ۱-۴۰ و ۳۹ رمان عطر نفس های تو دست هایش را به سمت آورد و گفت : دست هایم را بگیرید و ببینید ژقدر در حرارت این عشق می سوزد . دیگر وای به حال قلبم که آتشکده ای شده که اگر با رضایت مرا بپذیرید و پا به درون آن بگذارید گلستان ابراهیم می شود .

ادامه مطلب ...

فصل ۳۸ رمان عظر نفس های تو

پنج شنبه 3 آذر 1390برچسب:رمان عاشقانه ,داستان عاشقانه,رمان,رمانتیک,عشقولانه,داستان های عشق و عاشقی, رمان ادریس, رمان ایرانی,

:: 11:0 :: نويسنده : مرتضی سلیم خانیان

نظر فراموش نشه فصل ۳۸ رمان عظر نفس های تو

ادامه مطلب ...

فصل ۳۷ رمان عطر نفس های تو

پنج شنبه 3 آذر 1390برچسب:رمان عاشقانه ,داستان عاشقانه,رمان,رمانتیک,عشقولانه,داستان های عشق و عاشقی, رمان ادریس, رمان ایرانی,

:: 10:59 :: نويسنده : مرتضی سلیم خانیان

ادامه ی فصل ۳۷ را گذاشتم نظر فراموش نشه فصل ۳۷ رمان عطر نفس های تو صبح با صدای مادر از خواب برخاستم . خدای من دایه زودتر از آنچه که فکر کرده بودم از دنیا رفت . شاید دلش برای همین زیارت به دنیا بسته بود .

ادامه مطلب ...

فصل ۳۶و ۳۵ رمان عطر نفس های تو

پنج شنبه 3 آذر 1390برچسب:رمان عاشقانه ,داستان عاشقانه,رمان,رمانتیک,عشقولانه,داستان های عشق و عاشقی, رمان ادریس, رمان ایرانی,

:: 10:57 :: نويسنده : مرتضی سلیم خانیان

سلام دوستان . من اومدم . من ماکانم. همه من رو میشناسید دیگه٬ نه ؟ امروز سال پدر مادر پانی است و حالش زیاد خوب نیست برای همین من فصل بعدی رو به درخواست پانته آ برایتان می گذارم . انقدر گریه کرده که چشمانش می سوزد . آخه اون خیلی پدر بزرگش را دوست داشت . پدر بزرگش درست ۴ ساال پیش در مقابل چشمان او در حالی که دست پانی را در دست داشت از دنیا رفت . پانی خیلی دلش براش تنگ شده نظر فراموش نشه فصل ۳۶و ۳۵ رمان عطر نفس های تو ماکان غذایش را نیمه کاره تمام کرد : دیبا من تو را دوست دارم . فقط بگو کی می توانم جواب مثبت را از تو بگیرم . آن وقت صد سال هم که شود صبر می کنم . به حالت تمسخر گفتم : همان صد سال که گفتید صبر کنید

ادامه مطلب ...

فصل ۳۳و ۳۴ رمان عطر نفس های تو

پنج شنبه 3 آذر 1390برچسب:رمان عاشقانه ,داستان عاشقانه,رمان,رمانتیک,عشقولانه,داستان های عشق و عاشقی, رمان ادریس, رمان ایرانی,

:: 10:56 :: نويسنده : مرتضی سلیم خانیان

ادامه اش را گذاشتم نظر فراموش نشه فصل ۳۳و ۳۴ رمان عطر نفس های تو شبی مهتا به همراه ناصرخان به خانه ما آمد . همگی در ایوان مشغول صرف میوه و بودیم که ...

ادامه مطلب ...